یک شنبه 6 مرداد 1393برچسب:, :: 23:19 :: نويسنده : فافا
سلام به بهترین دوست خودم و دوستای صندوقچه ما عبادتاتون نماز روزه هاتون ایشالا قبول باشهدیروز وقتی دیدم ماه عسل اون چهارتا دوقلو رو اورده تو دلم گفتم این مثلا کجاش جالبه کاش یه روز من و همسری بریم تعریف کنیم چه روزهایی باهم بودیم بعد ما از اون محل رفتیم فاصله افتاد بینمون بعد از چهارسال باز بهم رسیدیم تا الان قسمت دوم برنامه رو دیدم اونجایی که مرد گفت سرکوچه یواشکی صبر میکردم تا بیاد یا گفت چندسال فقط با چشم بدون هیچ کلمه ای حرف های هم رو میفهمیدیم یاد خودمون افتادم بغض تو گلوم جمع شد ایشالا همه عاشقای واقعی بهم برسن اون خانوم اقا هم خوشبخت بشن چین چروک گوشه چشم اون مرد برای انتظار کشیدن رسیدن به عشقش واقعا قابل ستایش بود باشد که جوون های زمان حال ببین متوجه بشن وقتی از استایل طرف قیافه طرف ماشین عابربانک طرف خوشت میاد در اصل اونا به دلت میشینه فکر میکنی شد مرد زندگیت اسم اون حسی که به پول...طرف داری رو میزاری عشق بدون عشق نیست یه چیز دیگس عشق یه چیز مقدسیِ و من معتقدم خدا نصیب هرکسی نمیکنه خوب بریم سراغ ماجرای خودمون اون روزی که مهمون داشتیم من ژله بستنی رولی برای اولین بار درست کردم همه خوششون اومد منم که دلم نمیاد چیزی رو که یاد گرفتم درست نکنم همسری نخوره تصمیم گرفتم برای همسری مامان2 درست کنم که ببینن چه عروس هنرمندی دارندوتا بسته ژله بستنی درست کردم اما نمیدونم چرا خوب نشد کلی سرش وقت گذاشته بودم با دقت کار کرده بودم اما نشد منم لجم گرفته بود شدیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــدبه خودم گفتم من این همه زحمت کشیدم باید یه جوری اینُ به خورد نفسی بدمهمینجوری که ایستاده بودم خیره شدم به ژله بستنی وا رفته تا یه فکری به سرم زد عملیش کردم در اخر خوب از اب دراومد اول اسمش رو گذاشتم ایس پک فافا بعد دیدم خوشم نمیاد تکراریه شد لیوان ویتامین فافاگذاشتم طبقه بالای یخچال یه چیزی هم گذاشتم جلوش که از دید خانواده پنهان بمونه هوس خوردنشو بعد از افطار نکننالبته یه کمی که مونده بود تو سه تا لیوان دیگه درست کردم برای بابا مامان داداشی که خوردن خیلی خوششون اومد اما در مقایسه با لیوان سفارشی که برای همسری درست کردم کم بود اخه اونا قبلا خورده بودن اما عشقم چی به خودم گفتم ببین این همه برای اولاد ادم زحمت بکشه بعد اخرم عروس داماد میشه میره همسرشو بیشتر از پدر مادر دوست داره مثل خودمالبته من مامان بابامو خیلی خیلی خیلی دوست دارم جونم به جونشون بستس اما خوب همسری رو بیشتر دوست دارم اصلا یه حس قلبی جداگانه بهش دارم و ایشونم به من داره خیلی شده که همزمان بهم اس دادیم یعنی تو یه لحظه وقتی از هم دوریم به سمت گوشی رفتیم بهم اس دادیم وقتی همزمان پیامکامون بهم رسیده دیدم همون لحظه ای که پیام ارسال شد به دستم رسید به ثانیه نکشیده اس همسری بهم رسیده گفته سلام گلم خوبی کجایی یا وقتی ناراحتِ هرکاری کنه که ناراحتیشو ازم پنهان کنه نخواد بهم بگه من حتی پشت اس بدون اینکه صداش رو بشنوم حس میکنم که ناراحته وقتی دلم یدفعه شور میزنه مطمئنم الان یه اتفاقی براش افتاده زود اس میدم یا زنگ میزنم میبینم دلشورم بی مورد نبوده قرار بود روز عشقمون بیست یکم یعنی شنبه باشه اما چون ما پیش مادربزرگم مونده بودیم تا ازش مراقبت کنیم و مهمونداری کنیم از مهموناش و اینکه جای خواب منم عوض شده بود تا صبح بیدار بودم حسابی خسته شده بودم خلاصه قرارمون عوض شد با اینکه خیلی دلمون بهم تنگ شده بود افتاد یکشنبه تا من بخوابم استراحت کنمیکشنبه صبح بیدار شدم بعد از حموم جینگیل کردن با تاخیر نیم ساعتِ رفتم پیش عشقم بهش گفتم دیدی مثل همیشه زود اومدم پیشت گفت بعله پنج دقیقه هم زودتر از ساعت مقرر اومدیخوب به من چه اصلا من هرکاری میکنم نمیشه زود حاضر بشم راه کار دارید ارائه بدید لفطن همسری چندسالِ تا حالا حتی یکبارم بهم غر نزده شده یک ساعت نیم منتظرم مونده تا بیام اونم سر قراری که از یه هفته قبل مثل همیشه برنامه ساعتش رو مشخص میکنیم و بدتر اینکه من تمام این معطلیم سر حاضر شدن خودم اکثرا نه چیز دیگه مثلا یدفعه میرم دوش بگیرم زمان از دستم میره میام میبینم یکساعت طول کشیده و قرارمون ساعت یازده بود که من اونجا باشم تازه از حموم اومدن شده یازده ربع و وقتی به همسری اس میدم میگم من هنوز حاضر نیستم حتی تو تابستون وقتی هوا خیلی گرم بوده گفته اشکالی نداره عزیزم موهاتو کامل خشک کن بعد بیااین درصورتی هستش که خودم با اینکه تا حالا پیش نیومده شک ندارم اگه من حاضر باشم صبرکنم تو گرما حالا نیم ساعت یا یک ساعت نیم هم نه یکربع منتظر همسری بمونم نیاد اخمام میره تو هماما همسری چی همیشه با این مهربونیش منُ خجالت زده میکنهتا همین الان حضوری این کار همسری رو به روش نیاوردم که تو خوبی مهربونی اینجا این صندوقچه تنها جایی هستش که میتونم این حرفارو به همسری بزنم ازش تشکر کنم بگم وقتی نمیگم ممنون از اینکه منتظرم موندی و حتی یکبارم یه اخم کوچیکم تو این پنج سال هیچوقت رو صورتت نیاوردی برعکس بهم خندیدی دیر اومدن تاخیر همیشه ی این چندسال منُ به خنده گرفتی با لبخند بهم سلام کردی دستامو گرفتی دلیل این نمیشه که این مهربونیتُ نمیبینم اتفاقا خیلی خوب میبینم اما دوست دارم شیرینی بعضی چیزا تو نگفتن به رو نیاوردناشون برام بمونه علنی نکنمشون اما این بدون تو بهترین مرد دنیایی برای من تا برسیم پارک همسری دوتا کتاب عمومی خودش رو داد بهم که ترم های بعد لازمم شد دیگه نخرم من میدونم چرا کتابارو الان داد نذاشت ترم بعد بده اما به روش نیاوردم اش تَلخینِ که برای اراکی های عزیز هستش مامانم از یکی یاد گرفته بود شب قبلش درست کرد منم چون توش سیرابی داشت میدونستم همسری دوست داره به مامان گفتم براش بریزه ببرم که کمم بود چون من لحظه اخر یادم افتاد بگماز ماشین پیاده شدیم رفتیم یه جای دنج پیدا کردیم رو کردم به همسری گفتم اصلا من باهات قهرم اولا میخواستم بشینم اول چِک میکردی ببینی رو صندلی اگه گردخاک داره پاک کنی بعد میذاشتی من بشینم الان توجه نکردی اصننفسی هم خندید گفت چه لوس شده این دخمله الان خودم دیدم معلوم تمیز چیزی دیگه نگفتم منم نشستم لیوان ویتامین فافا رو دراوردم همسری چشماش برق زد ازم گرفت شروع کرد به خوردن گفتم اصلا ژله رولی دیدی خراب شد فقط تونستم همین که رو لیوان گداشتم رو بپیچم گفت بعله چه جوری درست کردی خیلی خوشمزس وای این گردوهاش که بینش ریختی خیلی دوست دارم منم یه چشم ابرو اومدم گفتم نمیشه بگم بالاخره بعد یه فرقی بین من و شما باشه یا نع عزیزملیوان میخواستم بزارم تو کیسه همسری دستش خورد افتاد رو صندلی گفتم اگه میشکست مامانم حالتو میپرسیداما خودم میدونم مامانم انقدر داماد دوسته که خدا میدونه همیشه به همه میگه عروس داماد من مثل بچه هام میمونن منم اعتراض میکنم داماد حالا اشکالی نداره اما عروس نباید مثل ما باشه اندازه ما دوستش داشته باشیساعت خوشگلم رو چون تنگش نکرده بودم ننداختم همسری گفت ساعتت پس کو هااااااااااااانعکس تولدم که با کیک خوشمل انداخته بودم با عکس های دیگه رو به همسری نشون دادم بعد میوه خوردیم رفتیم سمت شیراب خوری یه اقا کنار شیر اب رو صندلی نشسته بود من اب خوردم همسری رفت اونور گفت زشت ماه رمضونه نمیخورم حالا تشنش بودا هی من میگم بیا اشاره میکنم نمیاد پشتش رو کرده به من فکر کرد نمیتونم پیش پیرمردِ صداش کنممنم با صدای بسیار ممعمولی گفتم بیا اب بخور دیگهکه با چشم غره همسری روبرو شدم رفتم پیشش گفتم بیا دیگه مگه تشنت نیس تازشم فکر کردی من نمیتونم صدات کنم پشت به من وایسادی فکر کردی خجالت میکشماخه من نمیدونم اب خوردن ما به کسی چه ربطی داره شاید یکی نمیتونه روزه بگیره مریض معده درد داره بیماری خاصی داره اما این نفس خان ما با اینکه اطراف خلوت بود بخاطر اون اقا که فکر کنم خودشم روزه نبود اب نخورد تشنگی رو تحمل کردیه کمی قدیم زدیم همسری منُ رسوند تا نزدیک خونه اقای همسایه جلوی در ورودی بود بنابراین منم مثل یه خانوم که اون اقایی که با ماشین از جلوش رد شد نمیشناسه رفتم داخل خونهو در اخر باید بگم نظراتتونو راجبه سایز حروف بگید که این بهتره یا سایز کوچکترعاشق این شکلک شدمباشد که روزی سه تا دختر من اینجوری دورم بالا پایین بپرن از اونجایی که دلم نمیاد خواننده های خاموش ناراحت کنم اینم عکس لیوان ویتامین فافا
عشقنامه:الان دوست دارم پیشم بودی میچلوندمت نیشگونت میگرفتم موهاتو میکشیدم کجایـــــــــــــــــــــــــــــــــــی شما مرد من دلم برات . انقدر شدهدوووووووووووووووووووووووووووووست دارم بیشتر از تمام ادمای دنیا بووووووووووووووووووووووووووووووووووس محکم برای عشقممنی که همیشه میگفتم زن باید تو زندگی اینجوری باشه اونجوری باشه زندگی باید رو زن سالاری بچرخه...اونروز به دوست دوران دبیرستانم با افتخار گفتم من یه مردذلیل به تمام معنام مردی که تو باشی با این همه مهربونی بزرگواری براش جون فدا کردن هم کمه در میان تمام مردهای دنیا کافیست پای تو در میان باشد نمیدانی زن بودن برای تو چه عالمی دارد مرد من نظرات شما عزیزان: دریا
ساعت0:40---20 مرداد 1393
راستی سلامتم میرسونم چرا نشناسه خواننده وبلاگت بود یه زمونیییییی
دوست خوبم:مرسی بگو زود بیا خواستگاری انقدر ما رو تو استرس نزار:) شیدا
ساعت20:39---11 مرداد 1393
اقا من اوایل زود حاضر میشدم واسه اینکه فک نکنه ذوقزده شدم خودم دیر میرفتم:-)خخخخ
ولی بعدا کلا دیر اماده میشدم اقا بنظره من این تاخیر جز ظرافت هایه خانومونست باید باشه دوست خوبم:من از همون اولم هرکاری میکردم دیر میرسیدم حتی قرار اولمون من دیگه بیش از حد ظرافت دارم:) آزی
ساعت15:18---10 مرداد 1393
راستی منم همیشه با نیم ساعت تاخیر میرم سرقرار.مقصر من نیستم باورکن حتی اگه دو ساعت قبل هم آماده شم بازم آخر سر با نیم ساعت تاخیر میرم.سینا سیاست میاد که مثلا ناراحتم اما میگه حیف خوشگلی وگرنه دعوات میکردم خخخخخخ . خودتو ناراحت نکن طبیعیه تاخیر ما خانوما
دوست خوبم:پس توهم عضو این گروهی:))واقعا چه دلیل محکمی برای دعوا نکردن داره اقا سینا:)))میدونی از چی ناراحتم از اینکه همسری اصلا یکبارم حرفی نزده به روش نیاورده نگفته چرا دیر اومدی جوری شده دیگه خودم شرمنده میشم اما هرکاری میکنم این تاخیر نمیتونم حذف کنم بعد از پنج سال:(
خوشم میاد از همه خراب کاریات به بهترین شکلک استفاده میکنی
ولی این قضیه اس یهویی و فهمیدن همدیگه بدون هیچ حرفی فکر کنم برای همه عاشقای واقعی پیش اومده به جای تو من خیلی روی سریع حاضر شدن حساسم برای همین زودتر از زمانی که برای آماده شدن در نظر گرفتم اقدام میکنم همیشه هم زودتر از بقیه آماده بودم ، تو هم میتونی همین کارو کنی مثلا اگه قرار ساعت 10 شروع کنی به آماده شدن 9:30 یا 9 شروع کن خوب فافا خانوم من برم سراغ پستای دیگه دوست خوبم:به من مگن فافا سراشپز:)یاسمن من با همسری مثلا 12 قرار داشته باشم 10 بیدار میشم باز او یکربع کم میارم:(کلا هر ساعتی اقدام کنم به حاضر شدن 2 3ساعت قبل از قرار باز اون چند دقیقه رو دیر میرسم:((
سلاااام فافا جون خودم. ایشالله همیشه به گردش و قرارهای خوب با همسریت عزیزم
جمله ی آخرتم خیلی خوب بود دوسش میدارم. امیدوارم همیشه کنار هم خوش باشید و عروسیتونو ببینیم،ایشالله ایشالله. دوست خوبم:سلام خانم گل مرسی عزیزم:)جمله اخر یکی از حرف های ته دل منُ بیان میکنه ایشالا ایشالا:) مهدیه
ساعت14:25---6 مرداد 1393
نه اففففا یعنی اوا!!!
ورژن جدیدشه!! سرعت اینترنت ک ماشالا حلزونو از رو برده!! پرسیده بودی چن سالمه من 27 سالمه فافا اون لیوان ویتامینتو طرز تهیشو میگی? دوست خوبم:اهان خوب بگو دیگه تو جریان نبودم بنظرم اینجوری اِاِاِفااااااااااااااابنویسی مشخصتره:)بابا من فکر میکردم همه دوربر سن خودم هستید اصن معذب میشم الان درحال معذب شدنم:)جونم برات بگه دخملم ابتدا هر ژله ای با هر طعمی دوست داشتی دو عدد انتخاب میکنی بعد اول ژله اولی رو با یه لیوان اب داغ مخلوط میکنی انقدر هم میزنی تا کامل حل بشه و کنار میزاری تا کاملا سرد بشه نصف لیوان بستنی وانیلی میریزی توش اروم هم میزنی نباید کف رو ظرف از بین بره بعد میزاری یخچال ژله دومم به همین ترتیب درست میکنی دراخرم به همون ترتیبی که من ریختم تو عکس معلومه میریزی داخل لیوان وسطشم بستنی گردو یا هرچی که دوست داشتی میریزی و میل میکنی
سلام فافا جونم من فردا میرم اصفهان وکاشان اخه باید زود برگردم وبرم کلاس کنکورم شروع میشه فدات بشم گلم بای
دوست خوبم:ایشالا سفر خوش بگذره عزیزم روحیه بگیری با انرژی بیشتر بیای سر درس مهدیه
ساعت16:38---5 مرداد 1393
افففا نمیدونم سند شد برات یا نه!!! دوست خوبم:الان این اولین کلمه یعنی همون فافا دیگهغیر از این دیگه کامنت دیگه ای به دستم نرسیدهفکر کنم موقع نوشتن این کامنت خیلی عجله داشتی نه:)
راستی فافای خوشگل مثل اینکه پستات رمزی رمزه بده عزیزم؟
دوست خوبم:فرستادم عزیزم البته همون رمز همیشگیِ داری فکر کنم الهی عزیزم تو مرد ذلیلی!! البته که در این شکی نیست که همسریت هم یه زن زلیل به تمام معناست ......... دو طرفه ست دیگه مگه نه فافا جون؟ دوست خوبم:انقدر همسری خوبه که اگه مرد ذلیل نباشم احساس میکنم گناه کردمالبته از نظر همسری من اصلا مرد ذلیل نیستم نیدونم چرانگوووووووووووووووووووووووووووووو دیگه ناراحت شدم خوبنووووووش:)) سلام به فافا جون مهربونم خوبی؟دلم واست تنگ شده بود خانوم گل دوست خوبم:سلام دوستم کجایی شما چه عجب اپ کردینه بابا اقای همسری چاق نمیشه کع بزنم به تخته برعکس ما خانوما که به غذا هم نگاه کنیم وزنمون اضافه میشهمرسی عزیزمدور از جون میفرستم بهت دخترم مهدیه
ساعت5:17---5 مرداد 1393
سلام فافای شاد و پرانرژی دوست خوبم:سلام مهدیه خوب مهربون دخترم خوب روزه ای چرا نگاه کردی بابا جونایشالا هرچی به صلاحته پیش بیاد عزیزمراستی چند سالته؟؟ دخمل دلتنگ
ساعت23:57---4 مرداد 1393
وایییییییی آجی جون خیلی خوشمل بودن
نوش جووووووووونتون مرسی کلی بابت رمز دوست خوبم:خواهش میکنم دخمل خانوم دخمل دلتنگ
ساعت21:12---4 مرداد 1393
ملللللللللللسی آجی جووووووونم
رمزو بانظر خصوصی بهم بگو فدات شم بووووووووووووووس آجی خودممممممم دوست خوبم:ماموریت انجام شد:) دخمل دلتنگ
ساعت19:34---4 مرداد 1393
سلامممممممممم آجی جون
خیلی واجبه جون من جواب بدیا این شکلک هایی که تو متنت استفاده میکنی از کدوم سایت میاری؟؟!! دوست خوبم:سلام دخملی قسمت دوستانم(پایین سمت چپ صندوقچه) دوتا وبلاگ هست به اسم شکلک تی وی یو و شکلک سحر محسن از اونا استفاده میکنم دخمل دلتنگ
ساعت17:51---4 مرداد 1393
آجی جون....به منم رمز میدی...؟؟!!
دوست خوبم:بله عزیزم
سلامممممممم فافاجونم خوبی؟
بازم مثل همیشه گل کاشتی عالی بود ویتامینت وهمین طور کیک سالگرد مامان بابات خیلی با سیلقه ای ایشالله هرچه زودتر بهم برسید شرمنده من کم میا م اخه درس دارم وقرار برم مسافرت این هفته فدات گلممممممممممم دوست خوبم:سلام فاطیمای عزیز خوبم عزیزم مرسی خواهش میکنم دوستم برو سر درست که ایشالا موفق بشی شرمندگی نداره من که همیشه گفتم از کسی توقع ندارم بیاد اونایی هم که میان لطف دارن خوش بگذره مسافرت حسابــــــــــــــــــــــــــــــــــی:-*منم شاید رفتم سمت اذربایجان شما کجا؟بگو شاید همدیگرو دیدیم:))
سلام
میشه منم رمزو داشته باشم؟ ممنون وبلاگ ندارم ولی از خوندنه وبلاگایه عشقولی لذت میبرم در ضمن فافا جونم گل گفتی در مورده اصطلاحا عشقی که با پول شروع میشه لااااااااااااااااااااااااااا یک دوست خوبم:سلام شیدای عزیز خوش اومدی به صندوقچه ما امیدوارم درک کنی عزیزم اولین بار کامنت میزاری نمیتونم رمز بدم ایشالا که ناراحت نشده باشی من تا جایی که بشه ادامه مطلب که عکس های خصوصی هستن رو بشه عمومی بدون رمز میزارم دریا
ساعت12:59---3 مرداد 1393
ایشالا همیشه خوش باشین...
فافا با این حرفهات یاد مسعود افتادم چه اتفاقی تموم شد هنوزم باورم نمیشه که راهمون جدا شده چرا اونجوری شد چرا عوض شد؟ چرا؟ یعنی احسان میتونه بهترین باشه؟اونی که میخوام باشه؟ دوست خوبم:سلام دریای عزیز خوبی عزیزم:-*کدوم قسمت حرفام؟شاید بهترین توجیه این باشه بگی سرنوشتتون باهم جور نبود احسانم اینجوری که میگی ادم خوبی بنظر میاد امیدوارم همینجوری بمونه عوض نشه تو هم خوشبخت بشی عزیزم
راستی فافا یادم رفت اینو بگم به نظر من فونت درشت بهتره
دوست خوبم:باشه عزیزم مرسی از نظرت وروجک خانوم ایشالا مامان بشی فافا جون دوست خوبم:ایشالا ایشالااصن خوشمزه نبودفافا هستم دوست شمااین فافا هم به اسم من نزدیک هم همسری وگرنه من که بدون دلیل اسم نمیزارم:)
فافا جان این تعریفایی که تو کردی که اصلا نشون نمیده مرد ذلیلی دوست خوبم:اصن یک درصد هم شک نکن ایشونم زن دوستن با افتخارخنده چی میگه مرجانمیدونیم اما خدایی بگم همسری بیشتر میدونه من بعضی وقتا شیطون میره تو جلدممرسی عزیزمنگو دیگه عذاب وجدان میگیرم:( ممنون ازلطفت عزیزدلم پزشکی دوس داره عزیزم دوست خوبم:ایشالا قبول بشه اقا محمد سلام فافا جونم دوست خوبم:سلام عزیزم چطوری جینگولی(الان از معذب بودن دراومدم دیگه)قابل همسری رو نداشتاخی الهی دخملینمیدونم تو هم عاشقونه داری یا نه اگه داری که ایشالا بیشتر بشه اگه نداری هم ایشالا قسمتت بشه دخمل دلتنگ
ساعت21:02---1 مرداد 1393
راسی هم اکنون من دلم لیوان ویتامین فافا خواس!!
کی این وسط پاسخگوئه؟؟؟؟ مسئولین چرا رسیدگی نمیشه؟؟؟؟؟ دوست خوبم:نگوووووووووووو دیگه:( دخمل دلتنگ
ساعت21:01---1 مرداد 1393
اوخییییییی.......چه خاطره ی خوشملی.........
من و رضام خییلی وقتا شده که همزمان به هم اس بدیم!! بعدشم همیشه رضامیگه ببین دل به دل لوله کشیه!! خیییییییییلی خییییییییلی امیدوارم که یه روزی بشه این وبلاگو نشون دخمل کوچولوهاتون بده فافاجونم... خووووووووووشششششششبخت بشییییییییییییین دوست خوبم:لوله کشی:)مامان قربون قدو بالای نیومده پرنسسش بشه:-*مرســـــــــــــــــــــــــــــــــــی عزیزم همچنین شما همسری
ساعت18:09---1 مرداد 1393
یعنی حیف که اینجا فضای مجازیه دوستان هستن ولی من معنی این دوتا جمله رو که گفتین شیرینی بعضی چیزا تو نگفتنشه و شما خانوم مرد ذلیل هستی حضوری ازتون میپرسم خانومه ف.م نفسیم:منظورتون چیه؟؟بپرسین اقای ا.حسلام به روی ماهت جیگمل مندقیقا حد وسط نداره ببخشید سرورمنوش جونت عشقمعاشقتم هوارتاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
|